با سلام خدمت همه بازدید کنندگان عزیز سایت ظهور ۱۲٫ لازم دانستیم تا پیش از خواندن این مقاله نکته ای را مد نظر داشته باشیم ، امروز همه ی ما از نماد گرایی ماسونی و انجمن های مخفی آگاه هستیم وپرداختن بیش از مورد به این موضوع را درست نمیدانیم واین مقاله نیز به علت تاخیر در ارائه ی آن به نمایش گذاشته شد تا زحمت دوست عزیزی که ترجمه ی این مقاله و جمع آوری نکات آن را انجام داده بود به هدر نرود،مطلب جالبی است تا آخر مطالعه کنید…
“تصورات دکتر پارناسوس” و قربانی شدن هیت لجر
آخرین فیلم “هیت لجر” فیلمی بسیار متحیر کننده است، از خط داستانی معمایی آن گرفته تا رمز و رازهای پیرامون تولید آن. شرح و تفسیر نماد گرایی غنی فیلم “تصورات دکتر پارناسوس”، حقایق سری بی انتها و اشارات رمزی به نوشته های رازآلود را برای تماشاچی نمایان میکند. این مقاله نگاهی انداخته به برخی معانی رمزی این فیلم و مرگ هیت لجر.
به نظر میرسد آخرین فیلمهای این بازیگر به شدت نمادین هستند. فقط تماشای تریلر تصورات دکتر پارناسوس کافی است که به عمق رازآلودگی این فیلم پی برد. تولیدات تری گیلیام (کارگردان فیلم) اغلب با موضوعات رازآلود همراه است، ولی این بار رازآلودگی داستان بطور غیر معمول آشکار است. نقد هایی که در مورد این فیلم وجود دارند یا نوشته های سطحی و مبالغه آمیز هستند یا نقدهایی که در مورد “داستان ماجراجویانه” آن و چیزهایی از این نوع بحث میکنند.
فیلم با مردی (به نام آنتون) که در حال تبلیغ کردن برای نمایش دکتر پارناسوس است آغاز میشود. آنتون مانند مرکوری (Mercury از خدایان روم باستان، هم تراز Hermes در اسطوره شناسی یونان و Thoth در اسطوره شناسی مصر) و دکتر پارناسوس مثل یک راهب لباس پوشیده اند. دکتر پارناسوس یک گل نیلوفر در اختیار دارد که نماد عرفان شرقی است.
به زودی کتاب حقیقت خاموش با پرداختن به موضوع خدایان باستانی منتشر میشود که در آن مطالب بسیاری عجیب پیرامون خدایان باستان ، موجودات فرازمینی و روابط آنها با انجمن های مخفی را خواهید یافت
مفهوم رمزی داستان
بنیاد و اساس بحث تصورات دکتر پارناسوس برای کسانی که به گفته آنتون “چشمانی برای دیدن و گوشهایی برای شنیدن” دارند، معانی را آشکار میکند.
خلاصه فیلم به شرح ذیل است:
“تصورات دکتر پارناسوس داستان خیالی است که درحال حاضر ساخته شده است. فیلم داستان دکتر پارناسوس و “تصورات” غیر عادی او را میگوید، نمایشی که شرکت کنندگان فرصت پیدا میکنند که بین نور و شادی یا تاریکی و ملالت یکی را انتخاب کنند. با وجود اینکه دکتر پارناسوس هدیه خارق العاده ای میدهد و آن راهنمایی تخیلات دیگران است، خود با رمزی تاریک نفرین شده است.
مدتها پیش او با شیطان، آقای Nick، شرطی میبندد و در این شرط بندی زندگی ابدی را برنده میشود. قرنها بعد، دکتر پارناسوس شرط دیگری با شیطان میبندد که اگر ببازد، فرزند اولش وقتی به ۱۶ سالگی رسید متعلق به آقای Nick شود. والنتینا (دختر دکتر پارناسوس) الان به سرعت درحال رسیدن به سن مورد نظر و سرشت شوم قریب الوقوع است و دکتر پارناسوس به سختی از او محافظت میکند. آقای Nick برای وصول می آید، او همیشه مشتاق شرط بندی است، درباره شرطی جدید مذاکره میکند. حال برنده والنتینا کسی خواهد بود که اولین ۵ نفر را به سمت خود جذب کند. دکتر پارناسوس با کمک گرفتن از شخصیتهای ماجراجو و دیوانه و مضحک در سفرش، به دخترش قول میدهد که بگذارد با کسی که به او کمک کند تا برنده شود، ازدواج کند. در این مسابقه فریبنده و شگفت انگیز علیه زمان، دکتر پارناسوس مجبور است بجنگد تا دخترش را در این منظره بی پایان و موانع خیالی نجات دهد و اشتباهات گذشته خود را یکبار و برای همیشه بی اثر کند”.
(برگرفته از سایت IMDB)
خط داستانی فیلم حول موضوع گذشتن از ارزشهای روحانی جهت کسب دارایی و قدرت دنیوی میچرخد، که در آن دکتر پارناسوس در سرتاسر زندیگش شرطهای گوناگونی با شیطان (با بازی تام ویتس) میبندد.
با نگاهی عمیقتر به نمادگرایی داستان، دکتر پارناسوس و نمایشش استعاره ایست برای آموزه های سری که در طول زمان از طریق مدارس سری منتقل شده اند. او مظهر انسانی “مسیر روشنگری” در آیین بودایی یا “خدای درونی” عرفا است. دکتر پارناسوس با دعوت مردم به درون آیینه جادویی، آنها را به فضای روحانی میبرد که آنها میتوانند بین لذت و روشنگری روحانی (که بسته به شخص، با هرم یا نردبان نشان داده میشود) یا جهل و ماده گرایی (که با مشروب فروشی یا یک متل سست نشان داده میشود) یکی را انتخاب کنند. او میگوید داستانی را نقل میکند که جهان را ادامه میدهد، و سبک شاعرانه ایست برای گفتن اینکه او حامل آموزه های سری است که منجر به اشراق میشود. او مسیری ارائه میدهد که اجازه مشارکت بین انسانیت و الوهیت را میدهد. در نمادگرایی کلی پیرامون تئاتر پارناسوس از آموزه های رازآلود مصریان باستان، یونانی ها، بودایی ها و دیگر مدارس سری الهام گرفته شده است. صحنه تئاتر بطور جالب توجه پر است از نمادهای رازآلود.
از ژانوس (خدای دو سر رومیان که محافظ راهروها و سرسرا ها بود) گرفته تا ستونهای دو قلوی ماسونی و چشم جهان بین، صحنه تئاتر پارناسوس ماهیت روحانی تئاتر را نمایان میکند
اسم پارناسوس هم اشاره ای است به آغازگری رمزی. اسم او از کوه پارناسوس، در کوهستان مقدس داینایسوس (Dionysus- خدای مناسک مذهبی سری در یونان، همچنین رب النوع شراب و باده رومیان) گرفته شده است. کوه پارناسوس همچنین وحی مشهور دلفی را در بردارد (Delphi- مکانی اسرارآمیز است که مردم میتوانستند به صورت روحانی به کشف حقایق نائل شوند).
معامله با شیطان
همانگونه که بیان شد، داستان فنا ناپذیر بودن دکتر پارناسوس قابل مقایسه است با سیر تکامل اسرار در سرتاسر تاریخ. این داستان همواره به این شکل نبوده و تحت تاثیر عوامل متعددی خط سیرش تغییر کرده است. در فیلم معامله دائمی بین دکتر پارناسوس و شیطان وجود دارد که نشان میدهد آنها به منظور وجود عملا نیازمند و وابسته بیکدیگر هستند. از طریق رفت و برگشتشان، آنها اصل کهن دوگانگی را بازآفرینی میکنند، یعنی نبرد متقابل همیشگی خیر علیه شر و نور علیه تاریکی. این مفهوم بوسیله طرح صفحه شطرنجی سیاه و سفید ماسونی نشان داده میشود. هنگامی که دکتر پارناسوس داد و ستدش با شیطان را برای دخترش شرح میدهد، ماهیت وجودی خود را با عباراتی رمزی شرح میدهد. این را میتوان در راهبان بودایی و حتی در فراماسونری یافت. او اولین شرطبندیش با شیطان را به عنوان رقابتی شرح میدهد جهت دیدن اینکه چه کسی میتواند اول دوازده پیرو جذب کند. دکتر پارناسوس به دخترش کتابی نشان میدهد که دارای تصویر نمادین است.
در اینجا شیطان در احاطه کشیشان نشان داده شده است. پارناسوس با نشان دادن این عکس میگوید: شیطان از “خطر، ترس و جهل دائمی” جهت جذب پیرو استفاده میکند.
پارناسوس “قدرت تصورات جهت دگرگون کردن و روشن کردن زندگیهایمان” را می آموزد. او اینجا مانند عیسی مسیح با چشم سوم باز شده، که زیر چشم معمار بزرگ شناور است، به تصویر کشیده شده است. به نمادی که سمت چپ تصویر قرار گرفته توجه کنید که شباهت بسیاری به گونیا و پرگار ماسونی دارد.
پارناسوس اولین شرطبندی را میبرد، اما او فریب خورده بود، شیطان اجازه داده بود او ببرد. شیطان میدانست که در زمان مقرر، “کسی راغب نخواهد بود داستانهای پارناسوس را بشنود”. به عبارت دیگر، شیطان میدانست که جهان دوباره به جهل و نا آگاهی برمیگردد، و خود را در حالت روحانی که امروزه در آن قرار داریم میابد. نمایش پارناسوس (کنایه ای برای مسیری به روشنگری) الان ابتکار بیگانه ای است، مورد غیر معمولی است که توسط اکثر انسانهای امروزی که برای اندیشیدن در آموزه های او خیلی پر مشغله هستند، نادیده گرفته میشود. سپس تونی می آید.
تونی لایر
تونی لایر، درحالی که زیر پل به دار آویخته شده بود، توسط گروه در حال سفر پارناسوس پیدا میشود. شاید او توسط شیطان فرستاده شده باشد، البته شاید هم اینطور نباشد. با وجود گذشته اسرارآمیز او، تونی با نمایش هماهنگ میشود و به سرعت از ظاهر جذاب و فریبنده خود و به روشی تقلب آمیز جهت جذب افراد بیشتر به نمایش استفاده میکند. بهرحال او روی کسب پول بیشتر متمرکز شده و نه به جهت علاقمندی به نجات معنوی مردم. او در نهایت پارناسوس را متقاعد می کند که سبک نمایشش را تغییر دهد و نمایش را به شکلی مدرن تر اجرا کند تا افراد بیشتری جمع شوند و ثروت بیشتری کسب کنند.
جهت نشان دادن دیدگاهش درباره مدرن بودن، تونی به پارناسوس عکس دختری را نشان میدهد که علامت “a-ok” را در جلوی چشمانش ایجاد کرده و میگوید: “این آنچیزی است که مردم میخواهند”. جالب توجه است.
تونی به پارناسوس میگوید: جهت جسور بودن و دسترسی به افراد شایسته، “اسباب کنترل ذهنش” را مخفی نکند. نتیجه اینگونه میشود:
طرح سه بعدی صفحه شطرنجی ماسونی که به سمت “آیینه جادویی” هدایت میکند، دروازه ای جهت رفتن به فضای روحانی. آیا فراماسونری مجددا اسرار باستانی را در حالتی که برای طبقه بالای جامعه جذاب باشد، دسته بندی کرده؟
صحنه جدید نمایش در یک فروشگاه مجلل برپا میشود. فلسفه هم تغییر میکند: بجای درخواست هدایا، جعبه ای پر از پول وجود دارد که بیان میکند “لطفا سخاوتمندانه پرداخت کنید”. تاکتیک برجسته بازاریابی سود بخش است و کسانی که “طرف دیگر آینه را تجربه میکنند”، کاملا خشنود و راضی برمیگردند و پول و لباسهای گرانبها و جواهراتشان را واگذار میکنند.
بالاخره خود تونی لذت فضای روحانی را تجربه میکند و خود را درحال بالا رفتن از نردبان اشراق میابد.
نقش تونی اینجا توسط جود لاو اجرا میشود، یکی از سه بازیگری که بعد از مرگ نابهنگام هیت لجر جایگزین او شد.
بهرحال به خاطر گذشته پر دردسرش صعودش متوقف میشود، مافیای روس به او میرسند و نردبان گسیخته میشود. روشنگری روحی نمیتواند توسط کسی حاصل شود. بهرحال او حس “مثل خدا بودن” را چشیده است.
قربانی شدن هیت لجر
هنگامی که تصورات دکتر پارناسوس یک پیام امید بخش معنوی بیان کرد، وجه نسبتا ترسناکی از فیلم وجود دارد که با مرگ هیت لجر رابطه دارد. مفهوم دوگانگی، جایی درون خود فیلم ارائه میشود که افسانه روشن شدن و اشراق با اشاراتی به جادوی سیاه و قربانی شدن با هم ترکیب میشوند. خیر و شر مجددا درگیر میشوند. اشارات متعدد به مرگ در طول فیلم میتواند به عنوان ستایش هیت لجر تفسیر شوند، اما همانگونه که تری گیلیام بیان میکند، هیچ قسمت نمایشنامه بعد از این رویداد غم انگیز اصلا بازنویسی نشد. در ادامه منتخبی از مصاحبه کارگردان با Last Broadcast آورده شده است:
درحال حاضر به خاطر از دست رفتن هیت، تماشای فیلم بسیار تلخ است.
بله، همینطور است.
و در فیلم اشاراتی به مرگ وجود دارد. آیا شما این صحنه ها را بعد از مرگ لجر عمدا قوت بخشیدید؟
اشارات به مرگ همه در نمایشنامه اصلی بودند که مردم متوجه نشدند. همه آنها فکر کردند ما اینها را بعد از مرگ هیت نوشتیم و اضافه کردیم، در صورتی که چنین کاری نکردیم و هیچ و عبارت و لغتی اضافه نکردیم. آنهم برای من چیز تا حدی ترسناک و وحشت آوری است، که چرا اینقدر پیشگویانه بود؟ همه آن به نظر در مورد مرگ است، بسیاری از آن اینگونه است.
نه تنها اشارات زیادی به مرگ وجود دارد، بلکه اشارات زیادی به مرگ قربانی گونه وجود دارد. با دانستن اوضاع و احوال غریبی که در آن لجر جانش را از دست داد، آیا میتوان مرگ او را نتیجه مناسک قربانی کردن دانست؟ آیا در فیلم کدهایی در این باره وجود دارد؟ ممکن است بعید به نظر برسد، اما با توجه به مورد استفاده قرار گرفتن اعمال رازآلود در صنعت سرگرمی، این اتفاق کاملا امکان پذیر است. مواردی که اینجا نشان داده میشود ممکن است تصادفی باشند یا اینکه نشانه هایی باشند که عمدا در فیلم قرار گرفته اند. در یک چیز شکی نیست: نشانه ها در فیلم هستند. اولین کسی که خیلی شگفت زده شد خود کارگردان بود، کسی که ظاهرا دوست لجر بود. در مصاحبه اش با Sun Media گیلیام بیان میکند:
“در این فیلم نیروهایی در کار وجود دارند، من را به حالت عرفانی ام نبرید، اما انگار خود فیلم خودش را میساخت و به همراه هیت لجر کارگردانی میشد”!
چرا او حس میکند که نیروهای دیگری در طول ساخت فیلم در کار بودند؟
مرد به دار آویخته شده
درست قبل از اینکه گروه اجرای نمایش، تونی را به دار آویخته شده زیر پل پیدا کنند، دکتر پارناسوس کارت مرد به دار آویخته شده را از کارتهای تاروت بیرون میکشد. ظاهرا این کارت آنچه که پیش رو است را پیش بینی میکند، اما معنای رازآلود کارت بیشتر از اینها است:
“بطور سری، مرد به دار آویخته شده روح انسان است که توسط یک تک ریسمان از ملکوت آویزان شده است. فرزانگی، مرگ نیست، پاداشی است برای قربانی داوطلبانه که در جریان آن روح انسان، بالای جهان ظاهر آویزان میشود، و بر فراز عدم واقعیتش تفکر میکند، پاداش او نائل آمدن به درک نفس (نیل به استعدادها و امکانات نفس) است”. (Manly P. Hall, The Secret Teachings of All Ages)
مرد به دار آویخته شده درواقع به افسانه خدای در حال مرگی اشاره دارد که به منظور رسیدن به ابدیت و نامیرا شدن، مرتکب قربانی کردن های زیادی میشود.
“در حال حاضر شباهت هایی بین مناسک و مفاهیم یا عقاید وجود دارد. در سنت باستان عقیده بر این بود که از طریق ارتباط و اتصال بدن و خون خدای کشته شده مردم با خدا یکی میشوند. در “شام آخر” عیسی مسیح اظهار داشت که نان و شراب جسم و خون او هستند، که برای رستگاری مردم آنها را رها میکند. عقیده بر این بود که خون، حاوی نیروی زندگی است. مرگ پادشاه روح درونی را آزاد کرد. از طریق توزیع و تقسیم جسم و خونش، ملکوت (بهشت) و زمین یکی شدند و نیروی زندگیش قلمرو پادشاهی را نو سازی کرد.
ظهور و پیدایش خدای کشته شده از نقطه نظرهای متفاوت سرتاسر دوران حاصل شده است. تصویرش را میتوان در جک سبز پوش (Jack-in-the-Green)، مرد روپوش دار (the Hooded Man)، مرد به دار آویخته شده در تاروت و … مشاهده کرد”.
سپس آنتون و والنتینا، تونی را به دار آویخته شده زیر پل Blackfriars پیدا میکنند.
فیلم قبلی لجر شوالیه تاریکی بود که در آن نقش جوکر، دلقک کارتهای تاروت را بازی میکرد. آیا دلقک به مرد به دار آویخته شده تبدیل میشود؟
این صحنه از رویداد واقعی به دار آویخته شدن روبرتو کالوی در سال ۱۹۸۲ الهام شده است. وی مدیر عامل بانک آمبروزیانو، بزرگ ترین بانک خصوصی ایتالیا بود که به علت روابط نزدیکش با واتیکان، “بانکدار خدا” نامیده شد. جسد او در حالتی که به دار آویخته بود زیر پلی در لندن کشف شد، دقیقا همان پل که تونی زیر آن به دار آویخته شده بود.
اگرچه هیچگاه آشکارا تائید نشد، اما نظریات محکمی وجود دارد که مرگ روبرتو کالوی قتلی نمادین و بر اساس رعایت آیین و مراسمی بوده که توسط لژ کثیف ماسونی به نام Propaganda Due (ملقب به P2) انجام شد. اسم پل خیلی با اهمیت است:
“بررسیها در مورد آقای کالوی نشان میدهند که پدرش قبل از به دار آویخته او زیر پل Blackfriars، خفه شده بود، احتمالا توسط افرادی که در یک قایق کوچک بودند. انتخاب پل شاید مهم بوده است: اعضای P2 خود را frati neri مینامند، معادل ایتالیایی black friar”.
پیشانی تونی نشان رازآلود عجیبی در بردارد، که به این منظور است که قتل بر اساس مناسک بهتر و بیشتر در ذهن تماشاچیان درک شود.
فی حرف یونانی است که نشان دهنده نسبت طلایی است، نسبت ریاضی که اهمیت بسیار زیادی در فراماسونری دارد.
چرا کارگردان رغبت به این قتل نمادین دارد؟
مرگ زود رس
در صحنه ای وهم آور، جایی که تونی (که توسط جانی دپ بازی میشود) زن ثروتمندی را در دنیای فانتزی اش راهنمایی میکند، سه قایق به نظر در حال حمل عکسهای رادولف والنتینو (هنرپیشه ایتالیایی هالیوود)، جیمز دین (هنرپیشه آمریکایی هالیوود) و پرنسس دایانا (همسر سابق ولیعهد انگلستان) هستند، سه جوان مشهوری که همگی در اثر حادثه رانندگی جان باختند.
تونی با اصرار زن ثروتمند را وادار میکند که مسیرشان را دنبال کند و سوار قایقی شوند که سر آنوبیس، خدای مرگ مصریان باستان، بر آن نصب شده. زن عکسها را میبیند و میگوید:
“همه این افراد …. همه آنها مرده اند”.
تونی پاسخ میدهد:
“بله ….. ولی با اینحال جاویدان هستند، آنها نه پیر میشوند و نه چاق. نه مریض میشوند و نه ضعیف. آنها در آنسوی ترس هستند چونکه آنها …. تا ابد جوان هستند. آنها خدایان هستند و میتوانی به آنها ملحق شوی”.
او سپس اضافه میکند:
“فداکاری شما باید کاملا خالص باشد.”
همه اینها توسط جانی دپ گفته میشود، یکی از بازیگرانی که بعد از مرگ نابهنگام هیت لجر جایگزین او شد. حداقل میتوان گفت که این جایگزینی، انطباق عجیبی است. معنی رمزی این صحنه به مرگ “خود قدیمی” به منظور متولد شدن “خود جدید” یا خود روحانی اشاره میکند. بهرحال از لحاظ روحانی، این دگردیسی از طریق از خود گذشتگی و کار شخصی حاصل میشود، نه بواسطه مرگ در جوانی. افراد مشهور روی قایقها همگی در رویدادی “مبهم” مردند. چه ارتباطی دارند؟
نهان پیشگان عقیده دارند که مناسک رازآلود، باید بیننده داشته باشد. هرچه تعداد شاهدان بیشتر باشد بهتر است، از آنجا که به کسانی که در حال اجرای مناسک هستند قدرت و توانایی بیشتری میدهد. آیا مرگ لجر یک ابر مناسک بود؟
سخن پایانی
بسیاری فیلمها در دوران خدمت هیت لجر حول موضوعات رازآلود میچرخید، مثل The Order، برادران گریم و همینطور تصورات دکتر پارناسوس. با این وجود، آخرین فیلم، تقریبا به نظر میرسد با دانش قبلی نسبت به مرگ لجر نوشته شده است. جوی محکم حول این بازیگر و چگونگی مرگ مرموز او وجود دارد که فقط این حس شک را بیشتر میکند. تری گیلیام درباره هیت میگوید:
“همگان میگویند او جوان مرگ شد، ولی من فکر میکنم او وقتی مرد حدود ۱۵۰ سال داشت. این یک بچه نیست. در آنجا حکمتی وجود دارد. نمیدانستم این از کجا آمد – هیچ کس از ما نمیدانست – ولی هرکسی که به او نزدیک بود چیز مشابهی میگوید.”
افراد نزدیک به لجر دگرگونی عجیبی در او در جریان فیلم شوالیه تاریکی مشاهده کردند. کمی قبل از مرگش، دوستش Vincent Fantauzzo اثر هنری زیر را نقاشی کرد.
نقاش ۲ روح ذهنی که هیت را احاطه کرده و درحال سخن گفتن در گوشی با او هستند، به تصویر میکشد. وینسنت میگوید ارواح نجوا کننده، افکار درونی هیت را نشان میدهند. مگر در سر او چه میگذشت؟ او قربانی کنترل یا تسخیر ذهن شد؟ او توسط انجمنهای برادری سری قربانی شد؟ همه آنچیزی که الان میتوان گفت: آخرین سطر و در واقع آخرین جمله اش به عنوان بازیگر است که گفت: به پیغام آور شلیک نکن.
این مقاله با همکاری وب حقیقت خاموش و سایت ظهور۱۲ آماده و انتشار یافت…
نظرات شما عزیزان: